یکی می گفت : اشک امانم نمی دهد
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ
یکی می گفت : اشک امانم نمی دهد
امشب من از اول خندوانه گریه کردم تا آخر ش بغض عجیبی گلویم را می فشرد تمام درد و رنج 8 یا بهتر بگو یم سی و چند سال این دلاورمردان را تصور کردم و تمام وجودم لرزید، .دهن کجی بعضی از آدما مخصوصا برخی از مسئولین و مدیران گنده و غافل از خدا و توحید که به طبل آشتی و رابطه با شیطان بزر گ می کوبند درد و رنجم را دوچندان کرد .
از خودم پرسیدم آیا ؟این همه خون داده ایم تا به اینجا برسیم که آغوش باز کنیم برای دشمن بشریت و دشمن خدا .
آیا ؟این همه جوان را فدا کردیم تاوضع فرهنگ مااینگونه اسفبار باشد. بی غیرتی و بی حیایی در جامعه جولان دهد آیا فردای قیامت ما چه جوابی در برابر محکمه الهی داریم ،چه جوابی در برابر سؤال شهدا و جانبازانی که سالهاست رنج می کشند داریم .
خوابم نمی برد و اشک امانم نمی داد و کلام آن جانباز عزیز که فرمود ما چند صباحی مهمانتان هستیم غمم را صد چندان کرد و هی این کلمه را زمزمه می کنم شرمنده ام ،شرمنده ام که نمی توانم برای حفظ آرمانهای شما عزیزان - که هر آنچه که داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و برای خدا و امنیت و آرمانهایمان دادند - کاری کنم .
با تمام وجودم فریاد می زنم که ای آدمها ما برای حفظ استقلال،حفظ حیا و غیرت و فرهنگ الهی مان خون دادیم ،دست و پا و چشم دادیم ، صدهانفر دلاور مرد داریم که سی و چند سال است روی تخت خوابیده و حتی نمی توانند برای لحظه ای بنشینند،
صدها جوان داریم که در آسایشگاه های عصاب و روان هر روز درد بی امان آنها را تا دم مرگ می برد ،مادرانی داریم که هنوز چشم به راه تکه استخوان یا پلاکی از فرزند عزیزشان هستند .
ما داریم به کجا می رویم ؟قدری بیاندیشیم ، کوفی نباشیم که تا آخر دنیا لعن و نفرین خدا و انسانهای پاک بدرقه ما باشد.
ولایت را تنها نگذاریم،کم غیرتان و رفاه طلبانی را که فقط به دو روز زندگی دنیایی می اندیشند بشناسیم و در انتخاباتی اسفند ماه 94 - که فوق العاده سر نوشت ساز است- آنها را دور بریزیم ،نگذاریم دشمن به اهداف شیطانیش برسد به خدا س.گند ، به خدا سوگند ضرر می کنیم خسر دنیا والآخره می شویم.
خدایا به ما بصیرت و قدرت بده تا با جان و مالمان از آرمانهای امام و انقلابمان و شهدایمان پاسداری کنیم .
۹۴/۰۶/۳۱