چرایی لعنت بر همه بنی امیه
چرایی لعنت بر همه بنی امیه
آیا در میان خاندان بنیامیه، هیچ مسلمانی وجود نداشته است که همگی مستحق لعن و نفرین شدهاند؟(در زیارت عاشورا)
در بین فرزندان زیاد شخصیت مثبتى نبوده و تمامى آنان به کارهاى پدرشان و برادرشان عبیدالله زیاد راضى بوده اند.
فرزندان مروان نیز معروف آنان چهار نفر بوده اند که از بین آنان، عبدالملک مروان خلیفه به ناحق و ظالم بوده و سه نفر دیگر از طرف او بر بخشهایى حکومت مى کرده اند.
همچنین فرزندان عبدالملک هم چهار نفر بوده اند که همگى خلیفه شدند و از خلفاى ظالم و جایر بوده اند.
و اما منظور از بنى امیه که مورد لعن قرار گرفته اند تنها افرادى از آنها که در غصب خلافت و خاموش کردن نور ولایت همدست بودهاند مراد است. و اغلب آنان که از جمله اولاد ابى سفیان و اولاد مروان باشند دشمن اهلبیت بوده اند. و اگر احیانا در بین این گروه کسى مؤمن واقعى باشد این لعن شامل حال او نمى شود.
در روایتى على بن یقطین که در دستگاه بنى امیه بوده و از ارادتمندان اهلبیت بوده به امام کاظم(ع) عرض مى کند من از نفرینى که امام صادق(ع) بر پدرم یقطین و اولاد او کرده مى ترسم. حضرت مى فرماید: آن طور که تو فکر مى کنى نیست. مؤمن در صلب کافر به مانند ریگ است در خشت که باران گل را مى شوید و ضررى به سنگ ریزه نمى رسد و نفرین پدرم شامل حال تو نمى شود. بنابراین لعنى هم که بر بنى امیه شده به همین شکل است شامل مؤمنان از آنان نمى شود. و کسانى که خودشان از کافران و ظالمان بوده اند و یا راضى به کارهاى پدران خود بوده اند مورد لعن هستند. (براى توضیح بیشر ر.ک: به: شفاء الصدور در شرح زیارت عاشورا تألیف میرزا ابوالفضل طهرانى)
بنی امیه به عنوان شجره ملعونه در قرآن معرفی شده است در ذیل آیه شریفه «والشجره الملعونه فی القرآن» جمعی از مفسران شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر(ص) در خواب دید میمون هایی از منبر او بالا می روند و پایین می آیند. بسیار از این مسئله غمگین شد، آن چنان که بعد از آن کمتر می خندید- این میمونها همان بنی امیه هستند که یکی بعد از دیگری بر جای پیامبر(ص) نشستند. بنابراین شجره و شاخ و برگ آن ملعون هستند. نکته دیگر تأثیر پیوند مکتبی بر جاری شدن حکم واحد بر آنهاست به این معنی که اگر فردی از قوی کاری را انجام دهد و دیگران(بقیه) رضایت دهند یا سکوت کنند همه آنها شریک هستند در آن عمل. همچنان که می بینیم ناقه صالح را یک نفر از پای درآورد ولی قرآن کریم این کار را به همه جمعیت مخالفان نسبت می دهد و به صورت صیغه جمع می گوید « فعقروها» این به خاطر این است که رضایت باطنی به یک امر و پیوند مکتبی با آن را به منزله شرکت در آن می داند. حال اگر فردی از بنی امیه سعی کنند که رویه پدران خود را ادامه ندهند و تغییر مسیر دهند وضعیت آنان عوض می شود مانند عمربن عبدالعزیز که اجمالا سیره ظاهریه او از سایر بنی امیه امتیازی تمام داشت. لکن ابوبصیر نقل می کند که من با امام باقر(ع) در مسجد بود عمربن عبدالعزیز هم وارد شد حضرت فرمود: این غلام والی می شود و عدل را ظاهر می کند و چهار سال زندگی می کند و می میرد اهل زمین بر او گریه می کنند و اهل آسمان بر او لعنت می فرستند چون جایی می نشیند که مال او نیست (غاصب است). روایت دیگری از امام چهارم(ع) در همین مضمون نقل شده است. در نتیجه گرچه کارهای خوبی انجام داده لکن چون غاصب حق امام معصوم(ع) بوده مستحق مذمت است. خود او هم اعتراف کرده که حق او نبوده است. اما اگر افرادی از بنی امیه به طور کلی از ظلم بنی امیه و رفتارهای زشت آنها بیزاری بجوید جز بنی امیه به شمار نخواهد آمد. (جهت مطالعه بیشتر ر.ک: - سفینه البحار، نشر اسوه، ج 6، ص 495. - بحارالانوار، ج 46، صص 251، 327 و 336. - تفسیر نمونه، ج 12، ص 172، و ج 9، ص 158.)