آیا مسئولیت برجام با مقام معظم رهبری نیست؟!
آیا مسئولیت برجام با مقام معظم رهبری نیست؟!
گروه سیاسی فرهنگ نیوز - محمدحسین امینی: آیا رهبر انقلاب دارای یک «قدرت منحصر» نیستند که «مسئولیت»های ناشی از آن «در همه حال» متوجه ایشان است؟ چرا در قصهی برجام، ایشان که در تمام ۱۲ سالِ گذشته در مرکز قضیه بودند؛ در وقتِ تأیید، امضاء خود را مشروط به ۹ شرط کردند که یکی دوتا از آنها فراتر از مفاد توافقنامه برجام بود؟![۱] آیا این خروج از مسئولیتپذیری نیست؟!
واقعیت این است که بدون شناخت روشها، روندها و نقشهای مرتبط با نهاد رهبریِ جامعه، تبیین چراییِ اتفاقاتِ این حوزه نه آسان خواهد بود نه حتی گاهی ممکن! جمهوری اسلامی ایران از این قصه مستثنا نیست. هم درباره دوران حضرت امام (ره) و هم در خصوص امروز، اگر بخواهیم به پرسشهایی مشابه پرسشهای بالا پاسخی منطقی بدهیم باید پیشاپیش بتوانیم از «چارچوبهای قانونی» و دیدهای «صرفاً انتزاعی» عبور کنیم و قدری وارد «مسئلهی واقعی» شویم.
به عقیده نگارنده «یکی» از خطرات توجه صرف به چارچوبهای قانونی (مثلاً محتوای قانون اساسی) این است که تحلیلگر به دام مفاهیمی مثل «انحصار قدرت» میافتد. او در نگاه اول بر مبنای قانون اساسی به این نتیجه میرسد که رهبر جمهوری اسلامی کسی است که (۱) سیاستهای کلی بدون تأیید او تصویب نمیشوند، (۲) فرمانده کل نیروهای مسلح است و اعلان صلح و جنگ با اوست، (۴) مصوبات شورای عالی امنیت ملی بدون امضاء او اعتبار ندارد، (۵) فرمان همهپرسی را فقط او میتواند صادر کند، (۶) اختلافات قوای سهگانه را او حلوفصل خواهد کرد، (۷) چون دارای حق صدور حکم حکومتی است، تنها مرجع رفع مشکلات غیرعادی خواهد بود، و نهایتاً (۸) روسای جمهور بدون تنفیذ او مشروعیت نمییابند و بدون تأیید او عزل نمیشوند.
طبیعی است اگر تحلیلگر در همین سطح باقی بماند و بخواهد نتیجه بگیرد، دستکم به سطحی از «انحصار قدرت» حکم خواهد داد. او میتواند استدلال کند که وجود چنین نهادی یعنی وجودِ نسبیِ قدرت انحصاری! و البته تبعاتِ این نتیجهگیری در آراء بعدیاش «ویرانگر» خواهد بود!
اما بگذارید «ذهن» خود را آزاد بگذاریم و اجازه بدهیم جهان را از «پنجرهای دیگر» نیز تماشا کند.
چیزی که «در قانون» آمده؛ اتفاقی که «در عمل» رخ میدهد!
در جمع نیروهای نظامی، از ستاد کل نیروهای مسلح تا ارتش و سپاه، و حتی در سطح نیروهای اصلی این دو (۵ نیروی سپاه و ۴ نیروی ارتش) چیزی که بهوضوح به چشم میخورد «استقلالِ سطحِ بالا در حوزه تصمیم سازی» است و مقوله «هماهنگی همه امور با رهبری» اساساً وجود خارجی ندارد!
بالای نود درصدِ مصوبات شورای عالی امنیت ملی «بدون حتی توشیح» مورد تأیید آیتالله خامنهای قرار گرفته است. (که البته برجام از این نوع مصوبات نبود)
در خصوص مشکلات غیرعادی، ورود رهبری به مسائل در اغلب موارد «با درخواست سران قوا» بوده است.
حکم همهی هفت رئیسجمهورِ پس از انقلاب توسط دو رهبر جمهوری اسلامی تنفیذ شده؛ حالآنکه دستکم درباره سید ابوالحسن بنیصدر تردیدی نداریم که حضرت امام (ره) بعدها بهروشنی گفتند «نظرشان بر ریاست جمهوری او نبود!»[۲] و درباره دیگر روسای جمهور نیز «هیچ معلوم نیست» که منتخبِ مردم «لزوماً» موردنظر رهبری نیز بوده باشد.
منظور این است که «چارچوب قانونی» نمیتواند تصویر دقیقی از «آنچه در عمل اتفاق میافتد» به دست دهد. و واقعیت این است که هر رهبر، یک سلسله «اهداف اساسی» دارد که از مجموعه اختیارات قانونیاش «صرفاً به اقتضاء آن اهداف اساسی» استفاده میکند. پس آنچه باید مبنایِ بررسیِ وجودِ «انحصار قدرت» قرار بگیرد نه چارچوب قانونی که «چارچوب اقداماتِ شخصِ رهبر» است. باید این را مطالعه کرد که «رهبر فعلی چه اهدافی در نظر دارد و چطور از اختیارات خود برای رسیدن به آن اهداف استفاده میکند؟» و سپس دید که آیا او به «انحصار قدرت» دامن میزند یا اتفاقاً «برنامهای کاملاً متفاوت!» در سر دارد؟
«برنامه» آیتالله خامنهای در استفاده از اختیارات قانونیشان چیست؟
به عقیده نگارنده دو مورد از مهمترین برنامههای رهبر انقلاب در بیش از ربع قرن تصدی این مقام عبارت بوده است از (۱) ساختار سازی و (۲) تربیت کادر.
ایشان از تمام اختیارات قانونی خود «صرفاً به شیوه خاصی» بهرهبرداری کردهاند تا جمهوری اسلامی ایران بتواند اولاً صاحب یک ساختار تصمیم سازی منطقی و مدرن شود، ثانیاً نیروهایی تربیت شوند که بتوانند در این ساختار، «رفتارهای منطقی» از خود بروز دهند. و به عقیده من این دو هدف نیز متأثر از تسلط بر تاریخ و «آیندهنگریِ شدیدِ» رهبر کنونی ایران بوده است.
اگر فقط به «اختیارات» نگاه نکنیم و به «رفتار» رهبری نیز توجه داشته باشیم بهروشنی میبینیم که ایشان برای اغلب امور کلان نظام «شورا» تشکیل دادهاند؛ الگوی رفتارشان همگان را به تشکیل «انجمن مشاوران» ترغیب کرده است؛ مسئلهای بزرگ و حساس مثل برجام را که طبق اختیاراتشان میتوانستند «شخصاً» به نتیجه برسانند «عملاً و عمداً» به آوردگاهِ یک «مناظرهی ملی» تبدیل کردند!، بجای دعوت همگان به «توجه به ایشان» مدام بر «لزومِ توجه به داشتنِ هدفهای آیندهساز» تأکید داشتهاند؛ و از همهی اینها حیاتیتر، اولاً «اجازهی اشتباه» دادهاند!، ثانیاً، از روی عمد، مسئولیت خیلی از مسائل را «در ظاهر» بر عهده نگرفتهاند!
آیا رهبری از «پذیرفتن مسئولیت» میگریزد؟!
اخیراً در قضیه برجام - در تحلیلهایی که به ویژه از سوی معارضین جمهوری اسلامی مطرح میشد - میخواندیم که رهبر ایران به نحوی عمل میکند که ضمن همهی اعمال نفوذها، مسئولیت نهاییِ امور بر دوش او نیفتد! تحلیلگران مذکور - که عموماً با جمهوری اسلامی مشکلات شخصی دارند! - البته حواسشان به این نکته مهم و حیاتی نبود که حتی اگر بتوانند برای ادعای خود شواهدی ارائه کنند، چیزی را اثبات نکردهاند مگر «ذکاوت عمیق رهبر کنونی ایران» را!
به عقیده نگارنده مسئلهای که به آن اشاره میشود به کلی نادرست نیست(!) و رهبر انقلاب - ولو به صورت ظاهری - این کار را «از روی عمد» انجام میدهند! فلسفهی این شیوه این است که اگر نیت شما صرفاً «اداره یک کشور» باشد، البته هیچ نیازی به دادن اجازهی اشتباه یا قرار دادنِ مسئولیتها بر دوش دیگران نخواهید داشت؛ چراکه همواره میتوانید «طبق نظرات خودتان» عمل کنید و درنهایت در دفاع از نظرات خودتان نیز توانا خواهید بود! اما رهبر انقلاب در مسائل متعددی اولاً «اجازهی اشتباه کردن» میدهند تا «نیروها غربال و تربیت شوند»، ثانیاً مسئولیتهایی را که از نظر قانونی متوجه خودِ ایشان خواهد بود را «به صورت ظاهری» بر دوش نیروهای نظام میگذارند تا «نیروها فرایندِ تربیتی خود را جدی بگیرند»
اگر بندهی نوعی خبر داشته باشم که «مسئولیت نهایی» متوجه «آقای رئیس» خواهد بود و کسی از «خودِ من» بازخواست نخواهد کرد؛ واقعیت این است که «بهترین برنامهی تربیت نیرو» نیز به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. نظام جمهوری اسلامی همزمان به «ساختار منطقی» و «کادر حرفهای» نیاز دارد. ساختار منطقی را شاید بشود با «دستور» ساخت؛ اما کادر حرفهای الزاماً باید «تربیت» شود. و دوتا از الزامات قطعیِ تربیتِ نیرو عبارتاند از (۱) دادن فرصتِ اشتباه و (۲) قرار دادن مسئولیتها (ولو ظاهراً) بر دوش نیروها.
به باور نگارنده رهبر فرزانه انقلاب هر عیبجویی در این خصوص را به جان خریدهاند و حتی از اینکه به «فرار ظاهری از مسئولیت!» متهم شوند باکی به دل راه نمیدهند تا این جامعه بتواند صاحبِ «کادری متخصص و آموزشدیده» شود. ایشان مشخصاً از «خود» عبور کردهاند و «آینده»، تمامِ منظرهی مقابل دیدگانشان را پُر کرده است.
پانوشت:
[۱] - دستکم آنجا که سخن از لزوم ارائه «تعهد مکتوب» از سوی رئیسجمهور آمریکا و اتحادیه اروپا به میان میاید؛ یا آنجا که برقراری هرگونه تحریم در هر حوزهای و در هر سطحی را پیشاپیش «نقض برجام» معرفی میکنند.
[۲] - «و الله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم...» ششم فروردین ۱۳۶۸ (صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۳۳۰)