برگی از ارتباط خانوادگی هاشمی رفسنجانی با آل سعود خبیث
پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ق.ظ
برگی از ارتباط خانوادگی هاشمی رفسنجانی با آل سعود خبیث
برگی از ارتباط خانوادگی هاشمیرفسنجانی با آل سعود خبیث
عفت مرعشی میگوید: بعد از جریان کشتار حجاج ایرانی در سال 66، به تنهایی به عربستان سفر کردم. در این سفر، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت. آنها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گسترده ترین ارتباط خانوادگی در ایران با خاندان آل سعود را هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش دارند. هر چند که این روزها با توجه به عملکرد حکومت عربستان در مسائل خاورمیانه، کاهش قیمت نفت برای ضربه زدن به ایران و فاجعه منا، در فضای رسانهای اطلاعات تازهای از دید و بازدیدهای این دو خاندان منتشر نمیشود ولیکن در پس پرده ارتباطات فی ما بین همچنان برقرار است.
ارتباط خاندان هاشمی رفسنجانی با خاندان آل سعود، اگر چه دستاورد چندانی برای کشور به همراه نداشته است ولی برای خانواده رفسنجانی، سود سرشاری داشته است. در کتاب خاطرات دو دهه سرپرستی حج حجت الاسلام محمدی ری شهری که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، وی به تلاشهای حکام سعودی برای اختصاص یک سوم پروازهای عمره به یاسر هاشمی که در آن زمان 29 ساله بود، اشاره کرده است.
*سرآغاز رابطه؛ عفت یا اکبر
درباره آغازگر رابطه ایران و عربستان، دو اظهارنظر متفاوت وجود دارد. البته هر دو اظهارنظر از دل یک خانواده بیرون آمده است. عفت مرعشی همسر حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی معتقد است که او احیاگر روابط ایران و عربستان شده است. میگوید که «بعد از جریان کشتار حجاج ایرانی در سال 66، به تنهایی به عربستان سفر کردم. در این سفر، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت. آنها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم. وقتی پذیرفتم روابط برقرار شد.»
اما خود هاشمی رفسنجانی روایت دیگری دارد که به سالهای پس از سفر همسرش به عربستان باز میگردد. هاشمی معتقد است روابط ایران و عربستان اینگونه آغاز شده است که در ابتدای ریاستجمهوری، هاشمی برای حضور در اجلاس سران کنفرانس اسلامی به سنگال سفر میکند. اولین برخورد او و امیرعبدالله در آنجا شکل میگیرد: «آقای امیرعبدالله هم از طرف عربستان به آنجا آمده بود. من رییس جمهور بودم و ایشان ولیعهد بود. طبیعتش این بودکه اگر ملاقاتی میشود، ایشان پیش من بیاید. کشور ما بزرگتر بود. وقتی بحث ملاقات شد، ایشان گفته بود که فلانی بیاید، گفتم: چه عیبی دارد؟ ما میرویم. دو کشور مسلمان که باهم این حرفها را ندارند. این کار اولین تاثیرش را در نفس آنها گذاشت که ما آنگونه که فکر میکنند، مغرور نیستیم.»
*دومین دیدار با امیرعبدالله
دومین دیدار هاشمی و امیر عبدالله به اواخر دوران ریاستجمهوری وی باز میگردد. هاشمی به همراه هیئت همراه عازم سفر به پاکستان برای شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی میشود. در این سفر، وی با امیر عبدالله دیدار می کند و قرار میشود که بنا به دیدار قبلی، این بار امیر عبدالله به ملاقات هاشمی برود: «در اجلاس سران در پاکستان، قرارمان این شد که ایشان به اتاق ما بیاید. چون هر کدام از ما اتاقی داشتیم، در سنگال من رفته بودم و در اینجا بنا بود که او بیاید. من در مجلس نشسته بودم که دیدم یک دفعه آمدند و گفتند: امیر منتظر شماست. آقای ولایتی گفتند: قرارمان این بود که ایشان بیاید، الان چه کار کنیم؟ گفتم: برویم، ما نباید تکبر کنیم و اصل بر حرف زدن است. بلند شدیم و به طرف اتاقشان رفتیم، یکدفعه دیدیم که ملک عبدالله و همراهانش از اتاق به بیرون برای استقبال ما آمدند و گفتند: آمادهایم که به اتاق شما برویم. اصلاً یکدفعه زیرورو شدند. یعنی همان حالت تواضعی که نشان دادیم، ایشان را به آنجا آورد.»
* آغاز روابط خانوادگی
برپایه روایت هاشمی، پس از دیدار دوجانبه وی با امیر عبدالله در سنگال، دوستی دو طرف توسعه یافت و ارتباطات خانوادگی شکل میگیرد: «همین باعث شد یک روابط عاطفی و سیاسی بین من و ایشان به وجود بیاید که این را در رفت وآمدهای خانوادگی و دوستانه تقویت کردیم.» از این پس بود که در کنار این رفت و آمدها، مذاکرات خانوادگی نیز بین طرفین شکل میگیرد. هاشمی در این باره میگوید:«در ادامه دوستی ما خانوادگی هم شد. وقتی به آنجا می رفتیم، معمولاً خانواده های ما بودند و خانواده های آنها هم می آمدند و مهمانی می دادند و از حد روابط دیپلماتیک یک مقدار جلوتر رفت و روابط خانوادگی شد. وی که برای اجلاس سران به تهران آمده بود، برخلاف عرف دیپلماتیک به اصرار خودش به خانه ما آمد». در این سفر علیرغم دعوت خاندان هاشمی از همسر امیر عبدالله، بنا بر عادت اعراب که در سفرها همسرانشان را همراه خود نمیبرند، وی همسرش را به ایران نیاورد.
* دیدار فرزند آقای هاشمی با امیر عبداﷲ
آنگونه که حجت الاسلام ری شهری روایت کرده، تابستان سال 1373 امیر عبدالله در لیبی پیامی به مهدی هاشمی برای ملاقات میدهد. اوّلین ملاقات مهدی به همراه موسویان سفیر ایران در آلمان با امیر عبداﷲ که سفری به مراکش داشت، در آن کشور برگزار میشود. در همان ملاقات، قرار ملاقات بعدی در عربستان گذاشته میشود که این ملاقات نیز یک هفته بعد صورت میگیرد. در ملاقات دوم نیز موسویان حضور داشته است. در آن ملاقات، امیرعبداﷲ پیش شرطهایی برای برگزاری حج مطرح میکند که ایران هیچ یک از آنان را نمیپذیرد.
ملاقات بعدی فرزند هاشمی و امیر عبدالله به درخواست طرف سعودی، در سفر عمره وی به عربستان صورت میگیرد. این بار نیز مهدی هاشمی به همراه موسویان، ملاقاتی با امیر عبدالله دارند که به توصیه حجت الاسلام هاشمی درخصوص روابط دوجانبه سخن گفته میشود. پس از این مذاکرات، رهبر انقلاب اعزام فرزند آقای هاشمی را «کار بد» میخوانند و نظرشان را در این خصوص به شورای عالی امنیت ملی ابلاغ میفرمایند.
*واگذاری امتیاز یک سوم پروازهای عمره به یاسر هاشمی
حجت الاسلام ری شهری در بخش دیگری از کتاب خاطراتش گفته که در سال 1379 مقامات عربستان سعودی با هدف سودجویی برخی امرای سعودی، اصرار بر خصوصی سازی عمره توسط ایران میکنند و به سازمانهای تابعه خود ابلاغ میکنند که از آن پس برای عزیمت زائران به عمره، صرفاً میبایست شرکتهای خصوصیِ طرف قرارداد وزارت حجّ عربستان قرار بگیرند. به دنبال این اتفاق، سازمان حج و زیارت ایران، دو شرکت خصوصی با نامهای «مهرِ جان» و «عصر پرواز» را تاسیس کرد. کلیه آژانسهای خصوصی در شرکت «مهرِ جان» گرد آمدند و «عصر پرواز» شرکتی مشارکتی متشکل از تعاون سپاه، معاونت اقتصادی آستان حضرت عبدالعظیم و یک شریک سعودی شد.
پس از این تغییر و تحولات و در حالی که این دو شرکت امور عمره را برعهده گرفته بودند، مقامات سعودی تصمیم گرفتند امتیاز یکسوم پروازهای عمره را در اختیار آقای یاسر هاشمی بگذارند. در آن زمان گفته شد منافع حاصل از این اقدام، صرف درمان بیماران تالاسمی میشود.
در بهمن ماه این سال، به جهت اهمیت موضوع، در دیدار خصوصی حجت الاسلام ری شهری با مقام معظم رهبری، آیت الله خامنهای از وی درخصوص واگذاری یک سوم ظرفیّت پروازها به فرزند آقای هاشمی و نحوهی واگذاری منافع این کار به بیماران تالاسمی سؤال میکنند که به علت بی اطلاعی رئیس سازمان حج و زیارت از این موضوع چون، پاسخ روشنی به مقام معظم رهبری داده نمیشود.
۹۴/۰۸/۲۸
1-هاشمی از نظر عجب وخودبرتربینی شبیه ابلیس است ابلیس در سجده برآدم خودرا از او برتر میدانست ونافرمانی کرد.
2-هاشمی شبیه افرادی است که در زمان پیامبراسلام صل الله خودرا به پیامبر نزدیک کرده بودند وبعد از ایشان سقیفه را بوجود آوردند.
3-هاشمی وزنش وخانواده اش مصداق بارز سوره مسد هستند.خطبه تجملگرای هاشمی وارتباط با منافقین در قبل وبعد ازانقلاب هاشمی نافرمانی امام در انتخاب وعزل شیخ مطرود(منتظری)فرب ودغل وخدعه هاشمی در قیول جام زهربه امام تغییر الفبا وادبیات انقلاب واسلام در جمهوری اسلامی(حذف نام استکبار وجایگزین کردن آن به قدرتهای بزرگ
حذف امام وامت وبکارگیری رهبری وملت حذف عدالت اجتماعی وجایگزینی توسعه حذف کلمه قرآنی مستضعفین وجایگزین کردن قشر آسیب پذیر ارتباط خانوادگی با آل سعود ملعون رهبر فتنه گران وطرفداری از عوامل آشوب و.....
ایـن سـوره بـار دیـگـر ایـن حـقـیـقت را تاءکید مى کند که خویشاوندى در صورتى که با پیوند مکتبى همراه نباشد کمترین ارزشى ندارد، و مردان خدا در برابر منحرفان و جباران و گردنکشان هیچگونه انعطافى نشان نمى دادند هر چند نزدیکترین بستگان آنها بودند.
بـا اینکه ابولهب عموى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود و از نزدیکترین نـزدیـکـانـش مـحـسوب مى شد وقتى خط مکتبى و اعتقادى و عملى خود را از او جدا کرد همچون سـایر منحرفان و گمراهان زیر شدیدترین رگبارهاى توبیخ و سرزنش قرار گرفت ، و به عکس افراد دور افتاده اى بودند که نه تنها از بستگان پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سـلم ) مـحـسـوب نـمـى شـدنـد، بـلکـه از نـژاد او و اهـل زبـان او هـم نـبودند، ولى بر اثر پیوند فکرى و اعتقادى و عملى آنقدر نزدیک شدند که طبق حدیث معروف سلمان منا اهل البیت : (سلمان از خانواده ما است ) گوئى جزء خاندان پیغمبر شدند.
درسـت اسـت کـه آیـات این سوره تنها از ابولهب و همسرش سخن مى گوید، ولى پیدا است کـه آنـهـا را به خاطر صفاتشان اینچنین مورد نکوهش قرار مى دهد، بنا بر این هر فرد یا گروهى داراى همان اوصاف باشند سرنوشتى شبیه آنها دارند.