یکی می گفت : اشک امانم نمی دهد
امشب من از اول خندوانه گریه کردم تا آخر ش بغض عجیبی گلویم را می فشرد تمام درد و رنج 8 یا بهتر بگو یم سی و چند سال این دلاورمردان را تصور کردم و تمام وجودم لرزید، .دهن کجی بعضی از آدما مخصوصا برخی از مسئولین و مدیران گنده و غافل از خدا و توحید که به طبل آشتی و رابطه با شیطان بزر گ می کوبند درد و رنجم را دوچندان کرد .