جبهه عماریون

مباحث اخلاقی ، اجتماعی ، سیاسی و بصیرتی و معرفتی ...

جبهه عماریون

مباحث اخلاقی ، اجتماعی ، سیاسی و بصیرتی و معرفتی ...

جبهه عماریون
با سلام و عرض ارادت محضر همه دوستان مومن و ولایت مدار
غرض از ایجاد این وبلاگ ترویج و تبلیغ و انتشار مباحث اعتقادی ، اخلاقی و اجتماعی و بصیرتی است .
زندگی در صدف خویش گوهــــــر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگـــــــداختن است
ره مـــــــردان خــــــدا زنــــــــدگی راحت نیست
بلکه خود سازی و کس سازی و ره ساختن است
نویسندگان

خاطرات عاشقی شهدای زهرایی

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ


خاطرات عاشقی شهدای زهرایی

افسران - خاطرات عاشقی 9 ..شهدای زهرایی

بسم الله الرحمن الرحیم✿
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
عملیات محرم مجروح شد. طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند .

حضرت فاطمه اومده بود به خوابش ، فرموده بود : «پسرم تو شفا گرفتی ، بلند شو. فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی.»

بعد از این خواب ، سر از پا نمی شناخت ...

عملیات خیبر ، شد فرمانده گردان حضرت علی اکبر از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"
شهید که شد ایام فاطمیه بود ترکش خورده بود توی پهلوش ...

فرمانده گردان یازهرا تیپ 44 قمربنی هاشم شهید سید کمال فاضلی
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
من می روم امّا اگر زنده برنگشتم، به یاد محسن فاطمه گریه کن و اگر سلاح دشمن قلبم را پاره پاره کرد، به یاد حسنش گریه کن و اگر تیر بر تارک سرم خورد و آن را دو نیم کرد، به یاد شوی فاطمه گریه کن و اگر بدنم را پاره و لهیده یافتی، به یاد حسینش گریه کن ولی اگر جسمم را دیگر هرگز نیافتی، به یاد فاطمه گریه کن که من نیز به یاد او بارها گریه کردم و همیشه گریه خواهم کرد؛ چون از او مظلوم تر سراغ ندارم.اینک من می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.
(قسمتی از وصیت نامه شهید منصور کاظمی، تاریخ شهادت : 65/12/13 – شلمچه)
.
.
.
حضرت علی علیه السلام فرمود :

خدایا، ای پروردگار آسمان برافراشته … اگر ما را بر دشمنان پیروز گرداندی، از ستم و تجاوز دورمان دار و بر حق استوارمان گردان و اگر دشمنان بر ما پیروز شدند، شهادت را روزیمان فرما و از فتنه بازمان دار.

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود، همان روز رفتیم به گلستان شهدا، سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی‌کرد.

دو تن دیگر از دوستانش در کنار رحمان آرمیده بودند، به مزار آن‌ها خیره شد؛ گویی چیزهایی می‌دید که ما از آن‌ها بی خبر بودیم.

رفت سراغ مسئول گلستان شهدا، از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند.

ایشان هم گفت : من نمی‌توانم قبر را نگه دارم؛ شاید فردا یک شهید آوردند و گفتند می‌خواهیم اینجا دفن کنیم.

محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت و گفت :

شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگهدار.

همان‌طور هم شد و محمد در کنار سید رحمان دفن شد.

ܓ✿شهید محمد♥رضا♥تورجی زاده

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
تا وارد اتاق شدم از خواب پرید.
رو پیشونیش عرق نشسته بود
گفتم : چی شده داداش؟
گفت: یه ساعت بود با حضرت زهرا (سلام الله علیها) حرف میزدم
ادامه داد: فقط از خدا میخوام که روز شهادت بی بی شهید شم .
روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود
قنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش ...

ܓܨشهید علیرضا هاشم نژاد
●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
خدایا! مگر غیر از این‌ است‌ که‌ بدن‌ ما برای‌ مردن‌ آفریده‌ شده‌؛ پس‌ دوست‌ دارم‌ که ‌
بدنم‌ طوری‌ قطعه‌ قطعه‌ شود و بدنی‌ برای‌ من‌ باقی‌ نماند تا اینکه ‌قسمتی‌ از زمینی‌
را به‌ عنوان‌ قبر اشغال‌ کنم‌ که‌ بعدها بگویند، او در راه‌ خدا کشته‌ شده‌ است‌.
دوست‌ دارم‌ که‌ برای‌ همیشه‌ مفقودالجسد بمانم‌، مثل‌ خیلی‌ از مفقود الجسدها،
مثل بی بی دو عالم، فاطمه - سلام الله علیها- که بعد از گذشت
بیش از سیزده قرن هنوز قبری ندارد و مفقود الجسد است.(شهید احمد اسماعیل تبار)

●●●●●●▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬●●●●●
شادی حضرت زهــ♥ـــرا ܓ✿مــــادر شــــهدا ܓ✿

و

تعجیل در فــــܓ✿ــــــرج حضرت ولـــ♥ـــی عــــصــر

و

همه شـهـدای زهـــ♥ـــــرایی صلوات

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۱۶
حبیب غفاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی